سلام عشق مامان روز 21 آبان 92 (6ماه و6روز داشتی)اولین دندون شما در اومد،از طرفی خوشحال بودم از طرفی چون خیلی مریض بودی ناراحت بودم.چند روز مونده بود به عاشورا برا همین ما تعطیلات عاشورا رو به کاشون نرفتیم. تا قبل از عید 6 تا دندون داشتی. روز شیر خوارگان به مصلا رفتیم با بابا و مامانی،لباس علی اصغر هم برات خریدیم.تو اون لباس خیلی خوشگل شدی عشق مامانی. هفت ماه ت که تموم شد تونستی بدون کمک بشینی و با کمک دیوار و پشتی و متکا بلند شی بایستی. ماشین لباسشویی که روشن بود همش بهش زل میزدی.تبلیغ تی وی و عمو پورنگ رو خیلی دوست داشتی و داری. یه بار صورتت و پاهات دون دون شد ،هر چی کرم های معمولی زدم خوب نشد؛ آخرش رفتیم دکتر پوست اطفال چ...