پریا جونمپریا جونم11 سالگیت مبارک
اِرمیا جونماِرمیا جونم، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه سن داره

✿ تنــ♥ـها دلیــل زندگیــ♥ــم ✿

❤روزت مبارک❤

                                                                     روزت مبـارک دختــرم                                       ...
25 مرداد 1394

دخترم 27 ماهه شد...

  دخترم  ماهگیت مبارک                                                                                                                              &...
19 مرداد 1394

بزرگ شدی...

سلام عزیز من لحظه های باتو چه زود میگذره ، بچه ها بزرگ میشن؛ بزرگا پیر میشن، پیرا هم میمیرن... این عکس مهر پارساله اینم خرداد امسال... یه کم مو دار شدی بالاخره منو بابا خیلی با تو شادیم و دوستت داریم.     ...
16 خرداد 1394

پریـــا و این روزاش...

سلام گل گلکم روزی هزار بار خدارو شکر میکنم که هدیه ای مثل تو رو بهم داد،خیلی دوسِت دارم عزیزم. بریم سر اصل مطلب:این روزا پوشک گیرون داشتیم یا به قول بعضیا بای بای پوشک. امروز نهمین روزیه که پوشک نیستی ، قبلا میخواستم دو ماه دیگه شروع کنم ولی یه دفه تصمیمم عوض شد و صبح روز دوشنبه هفته پیش دیگه پوشکت نکردم؛ روز اول دو جا از فرش رو آب دادی- روز دومم دو جای دیگه ،روز سوم بیشتر مواظب بودم .5شنبه هم دو جا -جمعه خونه مامانی بودیم ،جایی که هستیم یا کسی که خونمونه نمیخای بیای دستشویی ولی خونه مامانی جایی رو آب ندادی. از شنبه هم روزی چند بار میگی جیش   ، چند بارم خودم میبرمت ،فک کنم داریم موفق میشیم .از قبل خیلی خیلی واسه این کا...
12 خرداد 1394

شیرین زبونی های دختـــ♥ـــرم

سلام عزیز دلم این روزا خیلی از کلمات رو میگی ،بیشترشو به زبون خودت ولی خیلی از کلمات رو درست تلفظ میکنی.بعضی هارو هم برات هجّی میکنم درست میگی ولی یه دفه که میخای بگی نمیتونی. یه بازی یا بهتر بگم سرگرمی منو تو اینه : مامان:تو دختر مامانی؟   پریا: آها مامان:تو جیگر مامانی؟    پریا: آها مامان:تو خوشگل مامانی؟   پریا: آها مامان:تو عسل مامانی؟   پریا: آها     و این کار ادامه داره با سوالایی از این دست...... تازگی بله گفتن رو یاد گرفتی. من: دختر مامان   پریا: بله     من: عشق مامان   پریا: بله     من:...
3 خرداد 1394

روزهای بهاری

سلام گل دختر مامان                         تو این یک ماه گذشته نتونستم وبلاگتو به روز کنم ،البته آخر این پست بهم حق میدی.بریم سر اصل مطلب ههههه..... روز 15 فروردین پروژه شیر گرفتن رو شروع کردیم،سخت بود اما گذشت،چند شب خیلی گریه کردی روزی هزار بار  ام میخواستی؛موفق شدیم ولی بعدش ماجراها داشتیم. توی تعطیلات عید یه کم سرفه میکردی بعدش بهتر شدی و ام رو که ترک کردی دوباره بدتر شدی چندبار دکتر رفتیم عکس از ریه و آمپول و ... خوب نشدی ؛آخرش مجبور شدیم 4-5 ساعت بستریت کنیم ،سرم و چنتا آمپول که خوردی بهتر شدی.ا...
18 ارديبهشت 1394

مسافرت نوروزی

سلام عشق مامان مسافرتمون از پنجم فروردین شروع شد،رفتیم کاشون خونه آقاجون(با عمه و مامانی و آقاجون). تو تعطیلات خیلی دختر خوبی بودی ،خیلی خوش گذشت . دید و بازدید از اقوام و گردش تو طبیعت و چنتا مهمونی ،عیدی دادن و عیدی گرفتن و یه مسافرت یه روزه به قمصر. روستای محل زندگی آقاجون (علوی)40کیلومتری کاشونه،ولی ما خیلی از جاهای دیدینی کاشونو ندیدیم.به خاطر اینکه هر وقت میریم خونه آقا جون انقد با خاله ها و بقیه اقوام سرگرمیم که یه دفه میبینیم یه هفته گذشت و هیچ جایی رو ندیدیم. اما امسال به بابا گفتم حتما یه جایی بریم،یه روز رفتیم کاشون یه کم گشتیم بعدش رفتیم به سمت قمصر-خیلی جای قشنگی بود.البته بیشتر کارگاه های گلاب گیری بود که ما توی ر...
18 فروردين 1394