پریا جونمپریا جونم11 سالگیت مبارک
اِرمیا جونماِرمیا جونم، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه سن داره

✿ تنــ♥ـها دلیــل زندگیــ♥ــم ✿

روزهای اول سال

سلام گل گلکم این روزا رو همیشه دوست داشتم،پریشب خونه آقاجون سبزی پلو ماهی خوردیم.دیروزم خونه مامانی و دختر دایی مامانو بابا رفتیم عید دیدنی. وقتی کار بدی میکنی و دعوات میکنم خیلی جالب قهر میکنی،پریشب داشتم کارای بدتو برای بابا تعریف میکردم خیــــــلی وقت قهر کرده بودی ،منو بابا هم ریزه ریزه بهت میخندیدیم. وقتایی که بابا خونه نیس منو  که بوس میکنی به طرف در خونه  یه بوسم واسه بابا میفرستی  چند روز پیش منو بغل کردی بعد گفتی بابا و رفتی دم در خونه دستاتو باز کردی  و به در خونه چسبیدی منم از خنده مرده بودم. بعد دو سال یه کم موهای جلوی سرت بلند شده منم یه کش کوچولو زدم به سرت دوتایی کلی ذوق کردیم و ازت چنتا عکس گ...
3 فروردين 1394

***سال نو مبارک***

سلام عزیز دلم سال 93 با تمام سختی ها وآسونی هاش تموم شد و یه سال دیگه شروع شد.یه برگ از دفتر زندگیمون ورق خورد، امیدوارم این سال جدید برای همه سال خوبی باشه و سرشار از موفقیت.اونایی که مریضن خوب بشن وهر کسی هر چی از خدا میخواد بهش بده...                                                    ...
1 فروردين 1394

22 ماهگی

سلام قشنگم (15 اسفند) 22 ماهگیت مبارک... وقتی خوب فک میکنم اصلا باورم نمیشه که منم مادر شدم،نزدیک به دو سالـــــــه .... ایشاله 120ساله بشی دختر گلم. نزدیک چارشنبه سوریه ،وقتی تو کوچه صدای ترقه میاد دستاتو میبری بالا و میگی بووو=بووم                                 ...
17 اسفند 1393

روزهایی که میگذرد...

سلام عزیزکم این روزا مشغول خونه تکونی هستم شما هم که خیلی شیطونی و همش تو دست وپای من.امروز اومدم جارو برقی رو روشن کنم دیدم چنتا از اسباب بازیهای کوچولوتو انداخت توی جارو... گفته بودم میری توی اتاق و خرابکاری میکنی ،یکی از کارات اینکه میری سر کشو لباسات و همه رو میریزی بیرون؛یکی از کشوهای کمدت شال و روسری وچادرهای مامانه همه رو میریزی بیرون بعدشم میخای همه رو سرت کنی. از وقتی یاد گرفتی بگی : شی=شیر روزی بیست بار از مامان طلب شیر میکنی خدا نکنه یه روز نداشته باشیم منو کچل میکنی ؛دیروز زنگ زده بودم به بابا باهاش حرف میزدم بهم میگفتی به بابا بگو شیر بخره(تو این جمله فقط بابا و شی رو میگی بقیه رو با ایما و اشاره به مامان تفهیم ...
13 اسفند 1393

دختر خوش زبونم

سلام گل مامان این روزا خیلی زود میگذره،صبحا مامان یه کم نرمش میکنه تو هم میای روبروی من دست و پاتو تکون میدی. وقتی میخای بگی یه نفر خوابه میگی:" خا " یعنی  خرخر  میکنه. الان دم در آشپزخونه سرت به دیوار خورد،یه کم گریه کردی من گفتم دیوار و بزن زدی و اومدی پیش من تا سرتو بوس کنم. هر وقت میری تو اتاق وساکتی میفهمم داری خراب کاری میکنی.امروز رفتی سراغ مدادای آرایشی مامان،صورت و دست و پاتو مداد کشیده بودی. یه گلدون هم تو اتاق هست گلشو از ریشه درآوردی و انداخته بودی بیرون.همه این کارا رو ظرف چند دقیقه انجام دادی ،چون من زیاد ازت غافل نمیشم. توی فیلم "گذر از رنج ها" یه صحنه داشت که دوتا دخترا میرفت...
6 اسفند 1393

نفس مامانـــــ♥♥♥

سلام دختر مهربونم الان که دارم این مطلبو مینویسم تو کنترل و گذاشتی دم گوشت و به جای گوشی داری باهاش حرف میزنی گاهی هم " مامان مامان"  میکنی که یعنی طرف داره سراغ مامانتو میگیره. وقتایی که من نماز میخونم میای پشت مامان بهم آویزون میشی،امشبم همینکارو کردی من که بلند شدم ادامه نمازمو بخونم تو افتادی؛من که از خنده نمازمو قطع کردم خودتم انقد میخندیدی و ادای افتادنتو در میووردی که منو بابا از خنده دلمون درد گرفته بود. هر وقت من میام پای لپ تاپ تو میای جلو و میگی " من من ".میخای برات کلیپ بزازم ببینی. تازگی دستت به دستگیره ی بعضی درهای خونه میرسه منم کلی ذوق میکنم که دخترم دیگه خودش در و باز میکنه. این روز...
3 اسفند 1393